آیا هیچیک از موارد زیر یکی از اعضای کلیسایتان را در خاطر شما زنده میکند؟
شوهر سیوپنجسالهای که بهشدت در کلیسا خدمت میکند و از تنهایی همسرش در خانه غافل است.
فردی که از جلسات دعا استفاده میکند تا از حقایق دردناک زندگی زناشویی خود بگریزد.
خادمی که هیچگاه جملۀ «ببخشید» یا «من اشتباه کردم» را بر زبان نمیآورد.
رهبر کانون شادی که دائماً از دیگران انتقاد میکند.
رهبر سلطهجوی یک گروه کوچک که نمیتواند دیدگاههای مختلف را بپذیرد.
پدر میانسال دو کودک که در خفا به عکسها و نوشتههای غیراخلاقی اعتیاد دارد.
رهبر پرستشی که هر نوع پیشنهادی را دعوا و تهاجم تعبیر میکند.
معلم کانون شادی که نسبت به شبان احساسی تلخ و ناخوشایند دارد اما از بیان این مطلب میهراسد.
«خادم» نمونهای که بهطور خستگیناپذیر برای چهار خدمت مختلف داوطلب میشود، اما هیچ فرصتی برای رسیدگی به خودش ندارد.
برخی از اعضای گروه که هرگز در مورد مشکلات و دردهای خود شفاف و روشن نیستند.
این افراد ممکن است خودشان را چنان جلوه دهند که گویی به بلوغ روحانی رسیدهاند اما روحانیت آنها بهطور جدی نامتعادل است. حقیقت تلخ این است که افراد بسیاری در کلیساهای ما در مرحلهای از نابالغی روحانی ماندهاند و الگوهای اخیر شاگردسازی را درنیافتهاند.
۳۳۸ صفحه
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.