میسیونشناسیِ تثلیثی برای قرن بیستویکم
فیلیپ جنکینز در کتاب خود «قلمرو بعدیِ مسیحیت» دنیای «وارونهای» را که ما اکنون در آن زندگی میکنیم چنین خلاصه کرده است: «در نسل دیگر، شاید “مسیحی سفید” عبارتی متناقض بهنظر برسد، مثل اینکه اکنون بگوییم “بودایی سوئدی”. این قبیل افراد ممکن است وجود داشته باشند، اما قدری عجیب و غریب بهنظر خواهند رسید.»
پنجاه سال پیش هیچیک از این تحولات قابل پیشبینی نبود. امروزه، وقتی چشمانداز میسیون معاصر و تأملات میسیونشناختی را بررسی میکنیم، روشن است که مردم غرب در مورد میسیون و هویت مسیحی در بطن جنبش بزرگتر و جهانیِ مسیحی با بحرانی جدی روبهرو هستند. نه اینکه این موضوع یکسره منفی یا هشداردهنده باشد، چون سخن معروف هندریک کریمر، میسیونشنان بزرگ هلندی را به یاد میآورم که گفته بود: «کلیسا همواره در وضعیت بحران قرار دارد؛ بزرگترین ضعف کلیسا این است که ندرتاً از این مطلب آگاه میشود.» هدف من این است که برخی از بحرانهای زمان خودمان را برشمارم و در جهت آگاه شدن نسبت به آنها کمکی کنم.
برای پی بردن به عظمت تغییراتی که کلیسا با آنها روبهرو است، و نیز برای اتخاذ روشی کاملاً متفاوت در رویارویی با آن، و زمینهمند ساختن و اجرای میسیون مسیحی توسط مسیحیان در سراسر جهان، من «بحران» را ذیل هفت جریان عمده بررسی خواهم کرد.
این هفت جریان عمده را نباید به دیدۀ هفت تحول مجزا تلقی کرد، بلکه آنها هفت تغییر عمدهاند که به هم ربط دارند، درهمتنیدهاند، و بر یکدیگر بنا میشوند.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.